جمله تصادفی

جمله تصادفی

شهریور 91 - رادیو دل
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رادیو دل

 

انگار عمریست به پایت سوخته ام ، هنوز هم با تو چشم به فرداها دوخته ام

 

مگر میشود از تو دل کند ، تو همچنان پرواز میکنی و من در بند ...

 

انگار عمریست همه فصلهایم خزان است ، تو سبز باش ، تمام زندگی برایم بهار است

 

برای منی که عاشق هستم، بودنت همان هوایی است که در آن نفس میکشم

 

اگر طعم زندگی تلخ است با تو طعم شیرین زندگی را میچشم

 

سوختم و شکستم ، به تو که رسیدم همچو یه یک شاخه خشکیده دوباره شکفتم

 

در اینجا نه هوایی است نه بارانی ، عشق من ببار که تو یک فرشته نجاتی

 

مگر میشود بی تو این زندگی را سر کرد ،

 

این درد دوری ات بود که چشمهایم را تر کرد...

 

آنچه میخواهم از خدا ، تو هستی و تو هستی و خود خدا ...

 

که دستهایمان را بگیرد ، تا عشق زیر پای بی وفایی نمیرد ،

 

تا صدایمان را بشنود ، تا شیشه غمها را در لحظه هایمان بکشند،

 

آری خدا درد دل ما را میشنود !

 

از این شکستنها ، در دل این سوختنها ،

 

زیر اینهمه خاکستر غنچه عشق شکفته ،

 

این معجزه ایست که در قلب عشقمان نهفته ...

 

نه من همرنگ دیگران بودم ، نه تو همراه دیگران بودی ،

 

من در وجود تو بودم و تو در قلب من بودی و اینگونه ما با هم در دنیایی دیگر بودیم...

 

خودت را رها نکن از دلم ، دستانت را به من بده گلم ،

 

منی که بی تاب لحظه های در کنار تو بودنم

 

انگار عمریست در حسرت آن روزم که همان امروز میشود،

 

گفته بودم تا چشم بر روی هم بگذاری امروز هم در کنار تو تمام میشود ....

 

با تو آغاز کردم و با تو میمیرم... 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/16ساعت 3:13 عصر توسط رمیسا متین نظرات ( ) |

کی گفته زبونه فارسی اسونه؟؟؟؟؟
نه کی گفته؟؟؟؟؟؟؟
حالا جای خالی رو با (بله) یا (خیر) پر کن تا بفهمی







................من مغز ندارم
................من احساس ندارم
................من یه احمقم



حالا فهمیدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟





نوشته شده در پنج شنبه 91/6/2ساعت 4:33 عصر توسط رمیسا متین نظرات ( ) |

fu188321 چگونه دوست پسرمان را آزار دهیم؟/طنز

راه های دوست پسر آزاری

اگه  دوست پسرتون بهتون زنگ زد (در این مسئله فرض بر هوتن نام بودن دوست پسرتونه…!!!) بگین سلام حمید جون.

بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟

می تونین این سیر رو تا هفده باز تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم.

به دوست پسرتون زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونتون ، بعد با دختر همسایه برید سینما و فیلم هوو یا ازدواج به سبک ایرونى رو ببینید.

تا دوست پسرتون یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرین و باهاش دعوا کنین. با کلماتی از قبیل:مگه تو خودت خواهر مادر نداری؟…یا یه همچین چیزایی .ولی دو تا سه دقیقه بعد خودتون یه جک فجیع یا افتضاح برا دوست پسرتون تعریف کنید و بعدش بشینید و قیافه بنده خدا رو تماشا کنید.

آرایش شدید بزنید و از این شلوارای خیلی برمودا و از این پیرهن آستین کوتاها بپوشید و برید جلوی دوست پسرتون رژه برید و وقتی به شما نزدیک شد و به دو سه متری شما رسید ، سرش داد بزنید و بعدش بشینید و زجر کشیدنش رو تماشا کنید.

عکسهای دو نفره ای رو که با پسر نوه عمه ی خاله ی پدربزرگ پسر دختر خالتون و یا امثالهم گرفتید به دوست پسرتون نشون بدید ولی بهش اجازه ندید حتی یه دونه عکس باهاتون بگیره.

موقع تولد دوست پسرتون جلوی دوستاش فقط بهش یه شاخه گل هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید و (احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی و شرایط جوی) بشینید و سکته شو تماشا کنید و لذت ببرید.

همین که تو ماشین بغل دست دوست پسرتون نشستین شروع کنین به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند صد هزار تومنیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیرید و بهش بگید که به این بو حساسید.

وقتی داره باهاتون حرف می زنه همین که به جای حساس حرفاش رسید بی مقدمه موبایلشو بردارید و به یکی از دوستاتون زنگ بزنید و چهار ساعت و چهل و هشت دقیقه با دوستتون حرف بزنید و دوست پسرتون را تو کف حرف زدن و تو فکر قبض موبایل بذارید.

| چهارشنبه یکم شهریور 1391 |18:47| negar jan | ?...?M... ?1 |



سالگرد ازدواج

1) زن: عزیزم امید وارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد.

2) مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟

 

 

روز زن

1)زن: عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه

2)مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم آشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)

روز مرد

1) زن: وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.

2) مرد: حالا اشکال نداره عزیزم، سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی میاد)

40 روز بعد از تولد بچه

1) زن: وای مامانی بازم گرسنه هستی؟ (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی؟)

2)مرد: با دهان پر(نه عزیزم ندیدم، راستی عزیزم شیر خشک چقدر خوشمزه است؟)

40 سال بعد

1)زن: عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم

2)مرد: یعنی دیگه کیک نخوریم ؟

2 ثانیه قبل از مرگ

1) زن: عزیزم همیشه دوستت داشتم

2) مرد: گشنمه

وصیت نامه

1) زن: کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم و نثارشان می کردم تمام زندگی ام را!!

2) مرد: شب هفتم قرمه سبزی بدید!

اون دنیا

1)زن : خطاب به فرشته ی مسئول: خواهش می کنم ما را از هم جدا نکنید، نه… نه… عزیزم… خدایا به خاطر من…

(و سر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت)

2)مرد: خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن

| چهارشنبه یکم شهریور 1391 |18:43| negar jan | ?...?M... ?1 |


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/2ساعت 2:5 عصر توسط رمیسا متین نظرات ( ) |

 
| چهارشنبه یکم شهریور 1391 |19:41| negar jan | 2 ?...?M...? |


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/2ساعت 2:0 عصر توسط رمیسا متین نظرات ( ) |

                نامه زیبا و خنده دار مادر غضنفر! (طنز)  
گضنفر جان سلام! ما اینجا حالمام خوب است. امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. این نامه را من میگویم و جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این گضنفر ما تا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.

وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم. پدرت توی صفحه حوادث خوانده بود که بیشتر اتفاقا توی 10 کیلومتری خانه ما اتفاق میافته. ما هم 10 کیلومتر اینورتر اسباب کشی کردیم. اینجوری دیگر لازم نیست که پدرت هر روز بیخودی پول روزنامه بدهد. آدرس جدید هم نداریم.. خواستی نامه بفرستی به همان آدرس قبلی بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلی را آورده و اینجا نصب کرده که دوستان و فامیل اگه خواستن بیان اینجا به همون آدرس قبلی بیان.

آب و هوای اینجا خیلی خوب نیست. همین هفته پیش دو بار بارون اومد. اولیش 4 روز طول کشید ،‌دومیش 3 روز . ولی این هفته دومیش بیشتر از اولیش طول کشید.

گضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجیه که خواسته بودی را مجبور شدم جدا جدا برایت پست کنم. آن دکمه فلزی ها پاکت را سنگین میکرد. ولی نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توی کارتن مقوایی برایت فرستادم.
پدرت هم که کارش را عوض کرده. میگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زیر دستش هستن. از کارش راضیه الحمدالله. هر روز صبح میره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهای اونجا رو کوتاه میکنه و شب میاد خونه.

ببخشید معطل شدی. جعفر جان کفاش رفته بود دستشویی حالا برگشت.

اون یکی خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. فهمیدم بهت خبر میدم که بدونی بالاخره به سلامتی عمو شدی یا دایی.

راستی حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصیت کرده بود که بدنش را به آب دریا بندازن. حسن آقا هم طفلکی وقتی داشت زیر دریا برای مرحوم پدرش قبرمیکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.

همین دیگه … خبر جدیدی نیست.
قربانت .. مادرت.
راستی:‌گضنفر جان خواستم برات یه خرده پول پست کنم، ‌ولی وقتی یادم افتاد که دیگه خیلی دیر شده بود و این نامه را برایت پست کرده بودم.
| چهارشنبه یکم شهریور 1391 |19:56| negar jan | 2 ?...?M...? |


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/2ساعت 1:59 عصر توسط رمیسا متین نظرات ( ) |

انقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم 

که میترسم وقتی از شادی به هوا میپرم

زمین را از زیر پام بکشند.


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/2ساعت 1:54 عصر توسط رمیسا متین نظرات ( ) |

عطر های خوب شیشه خالیشان هم بعد از

سالها بوی عطر میدهند

تبسمدرست مثل جای خالیت.


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/2ساعت 1:50 عصر توسط رمیسا متین نظرات ( ) |

dostan ye soal chetori bayad to weblog kasi ozv shod?



نوشته شده در چهارشنبه 91/6/1ساعت 7:27 عصر توسط رمیسا متین نظرات ( ) |

vayyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy  man asab masab nadaram ye vaqt sekte mikonam miyoftam ro dasteton ha nazarrrrrrrr!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!nazar mikham!nazar zor mikhammmmmmmmmmmmmmm.خیلی خنده‌دار


نوشته شده در چهارشنبه 91/6/1ساعت 7:23 عصر توسط رمیسا متین نظرات ( ) |

<      1   2      


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت


<

جاوا اسکریپت

} } } setTimeout("prepos()",10); } function Start(){ swirl(),prepos() } window.onload=Start; // -->

جاوا اسکریپت