یه 6ماهی است که منتظر بودم بازدیدانم 1000 تا شه یوهو یوهوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو .نظر نظر بدیددددددددددددد
هیچ وقت رازت رو به کسی نگو. وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی هیچ انسانی دوست ندارد بمیرد، اما همه آنها دوست دارند به " بهشت " بروند... سایت پیچک دات نت با ارائه خدمات جالب و متنوع در خدمت تمام فارسی زبانان جهان است
همه گویند که تو عاشق اویی
گرچه دانم همه کس عاشق اویند لیک میتزسم یا رب! نکند راست بگویند؟؟؟!!!
رفتم،مراببخش و مگو او وفا نداشت راهی بجز گریزبرایم نمانده بود این عشق آتشین پراز درد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم،که داغ بوسه ی پرحسرت ترا بااشک های دیده ز لب شستسو دهم رفتم که ناتمام بمانم دراین سرود رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم رفتم مگو،مگو،که چرارفت،ننگ بود عشق من و نیازتووسوزوسازما از پرده ی خموشی و ظلمت،چو نورصبح بیرون فتاده بودبه یکباره راز ما رفتم،که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم در لابلای دامن شبرنگ زندگی رفتم،که در سیاهی یک گور بی نشان فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی من از دو چشم روشن وگریان گریختم از خنده های وحشی طوفان گریختم از بستر وصال به آغوش سرد هجر آزرده از ملامت وجدان گریختم ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز دیگر سراغ شعله ی آتش زمن مگیر می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش در دامن سکوت بتلخی گریستم نالان ز کرده هاوپشیمان ز گفته ها دیدم که لایق تو وعشق تو نیستم
یکـ نخ آرامش دود میکنم ! بهـ یآد ناآرامے هایے کهـ روزهاست از سر و کولمـ بالآ رفتهـ اند... یکـ نخ تنهآیے، بهـ یاد تمآمـ دلـ مشغولے هایمـ... یکـ نخ سکوتـ ، بهـ یاد حرفهایے کهـ همیشهـ قورتـ داده امـ... یکـ نخ بغض ، بهـ یآد تمآمـ اشکهآے نریختهـ امـ... کمے زمانـ لطفا" !!! بهـ اندآزهـ یکـ نخ دیگر بهـ اندازهـ قدمهآے کوتآه عقربهـ یکـ نخ بیشتر تآ مرگـ اینـ پاکتـ نمآندهـ... +نمیتونمـ قبولـ کنمـ کهـ بهـ هیچکدومـ از آرزوهامـ نمیرسمـ... +توو بد وضعیتے گیر کردمـ... +کاشـ درکمـ میکردنـ... +منمـ آدممـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ! +کاشـ خدا رنگـ بودنشـ را بهـ لحظهـ هآیمـ میپاشید...
چطور انتظار داری کسی دیگهای برات راز نگهداره
اما ای انسانها... برای رفتن به " بهشت " ... اول باید مرد
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان
سکوت را نوازش می دهند
و جای خالی آدم های شب نشین را
با نگاهی معصومانه پر می کنند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |